ابراهیمابراهیم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

سرباز سوم

26 بهمن 93 برگشت بابا

محمدابراهیم وقتی بابا برگشت بابا: محمد جان یادم هست دفعه های قبلی که مدتی خانه نبودم وقتی بر می گشتم تو همین طور مریض می شدی. مادرت می گفت به خاطر دوری من است اما من باور نمی کردم اما این دفعه باورم شد وقتی داشتم می رفتم حالت خیلی خوب بود تا سه چهار روز اول هم که رنگ می زدم و باتو حرف می زدم خوب بودی اما روزهای آخر حالت خراب شد وفتی بعد از 9 روز برگشتم خانه و تو مرا دیدی آن قدر حالت خراب بود و تب داشتی که حتی نتوانستی مثل هر روز به استقبالم بیایی در بستر بیماری خوابیده بودی و در تب می سوختی با اینکه با مادر و بابابزرگ دکتر رفته بودی اما غروب آن قدر تبت بالا رفت که دوباره با مادرت تو را بردی...
27 بهمن 1393

بهمن 93

سلام من خیلی خوشحالم چون تولدم نزدیکه دیگه کم کم داره 2 سالم میشه
24 بهمن 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سرباز سوم می باشد